عشق در صحرا

گلی بود به رنگ خون در صحرا .. هنوز هست ولی کسی برای چیدن و بوییدنش نیست:)

عشق در صحرا

گلی بود به رنگ خون در صحرا .. هنوز هست ولی کسی برای چیدن و بوییدنش نیست:)

پاییز دیوانه وار

چهارشنبه, ۳۱ شهریور ۱۴۰۰، ۰۹:۵۳ ب.ظ

پاییز دیوانه وار می رسد.. پاییز امسال قرار است فرق کند .. قرار است من ب یاد تو تنهایی از کوچه ها بگذرم بی آنکه توجه ب هوسِ آسفالت جاده کنم .. قرار است باد موهایم را ب رقص در نیاورد و دنیا رنگ نارنجی ب خود نگیرد.. رنگ نارنگیِ قلب تو هوش را از مغز من می پراند و لیوان چای یخ زده نیازمند دست های گرم تو!

اما تو نیستی و نیستی .. خیلی وقت است مرا تنها گذاشته ای .. ۱۲ ماه از رفتنت گذشت عزیز جانم من بی تو چگونه ب سر کنم؟ پاییز بود ک رفتی کاش کبوتر نامه رسان تپش قلب را برایت بیاورد تا ببینی بی هوا هر روز و شب چقدر دلتنگت هستم ! 

آب عشق من! ای جان من! ای عزیز دل من ک در صحرا پیدایت کردم.. در آغوش من برگرد .. بی تو پوشیدن هودیِ آجری در جنگلِ پرتقال های خونی چه فایده؟ 

صدای خش خش برگ ها آخرین پچ پچ دوستت دارم بود .. 

ب من برگرد و بیا این پاییز را در کنار هم سپری کنیم :)

ای عشقِ در صحرای سوزانِ من:)

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۶/۳۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی