بویی عجیب
امروز تو راه رفتن ب مدرسه بودم و اولین تبریک آغار سال تحصیلی جدید رو از شرکت بهره برداری سامانه حمل و نقل مترو تهران شنیدم البته صبح خودم ب خودم خیلیییی تبریک گفتمااااا و همین برام کافی بود ... من رسیدن مدرسه ها رو ی بدبختی نمی دونم و خوشحالم ک می تونم از مغزم استفاده کنم کم کمش مغزم نمی سوزه
صبح دوباره همون آهنگ مزخرف و قدیمی ک میگه:" باااااااز آمد بوی ماااااه مدرسهههههه" ... بعضی از دوست هام میگن بابا کدوم بوی ماه.. مدرسه بوی ته دیگ ماکارانی ای رو میده ک سوخته و جزغاله شده... البته بعضی ها تعبیر های بدتری دارن مثل اینکه انگار مدرسه محیطی برای جن ها هست و دوستان ما قراره قبض روح بشن بابا بیخیال حالا نمیشه فیش روح بشین؟؟؟/ اصلا نمیشه حقوقی برای روح ها باشین
من ی ذوق و خوشحال عجیبی داشتم اگه بخوام حالم رو تفسیر کنم ن ب خاطر اینکه وارد پاییز شدیم و منم عاشق پاییززززز ولی امروز حالم مثل اوون ورزشکار یا آدم موفقی بود ک برنده شده و ب موفقیت خوودش رسیده و بی نهایت شاده در عین حال ی استرس و دلشوره عجیبی هم داره و می دونه این اولین موفقیتش نیست و بار ها و بار ها باید تلاش کنه و سختی های بزرگتری رو بپذیره تا ب اهداف بلند تری برسه
ای عشق در صحرای سوزان عجیبم اصلا از استرس هایی ک قراره بکشی نترس خدایی قوی و مهربان درون تو زندگی می کنه و تو قرار نیست تنهایی با مشکلاتی ک خودت انتخاب کردی داشته باشی، بجنگی! پس نترس!! ...... من همیشه با تو خواهم ماند و هیچ وقت تو را ترک نخواهم کرد با مشکلاتت دوستی کن تا حال تو را مراعات کنند
ای تمام هستی من!! خدا را شکر می کنم ک سال جدیدی رو ب روی من قرار داد و مجدد دوباره در این پیام سال تحصیلی جدید رو بهت تبریک میگم و امیدوارم قله های موفقیت رو فتح کنی تا با هم ب تماشای جهان بایستیم و چایی بر لب بزنیم تا گوارای وجودمان شود
برات از خدا می خوام روزی رو ببینی ک تمااااااااااام خستگی هات رو ب دنیا می فروشی و آرزو هات رو می خری:)))
پ.ن: مهر کلا هواش عجیبه ن ب خاطر مدرسه بیشتر ب خاطر پاییز ک دل،گیره :)
امروز 3 مهر 1400 ساعت 16:25 ظهر روز شنبه
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.